این واقعیت که این رخداد به سختی گزارش شده اصلاً غافلگیرکننده نیست، زیرا Stroytransgaz برای اکثر جهان یک شرکت تقریباً ناشناخته نفت و گاز روس است؛ البته به جز برای ایالات متحده که دفتر کنترل داراییهای خارجیاش، به طرز گستردهای آنرا را در سال ۲۰۱۴ تحریم کرد. با این حال، این یک نشانه کوچک از تجلی استراتژی کلیدی روسیه(در کنار چین) به منظور ربودن بخش اعظم انرژی خاورمیانه است، در حالی که توجه ایالات متحده همچنان بر روی ایران معطوف است.

با توجه به مطالعات اولیه انجام شده نشان داده شده که بلوک ۱۷ از نظر پتانسیل نفتی و گازیاش، در بهترین حالت حاوی ۴ میلیارد بشکه نفت معادل گاز یا شاید بسیار کمتر از آن است، نمیتواند در صدر فهرست چشم اندازهای توسعه مطلوب هیچکس باشد. علاوه بر این، هر گاز (یا نفتی) که ممکن است در این بلوک وجود داشته باشد، در مساحتی بیش از ۱۲،۰۰۰ کیلومتر مربع از زمینهای بیثمر سنگی یا بیابانی پخش شده است. خبر بدتر این است که این سرزمین بیابانی عموماً بیقانون توسط جوامع قبیلهای دائماً ستیزهجو و متخاصم علامتگذاری شده است. جوامعی که که حتی دولت اسلامی نیز تا حد ممکن از آنها اجتناب کرده یا آنها را به عنوان جنگجویان خط مقدم به کار گرفته تا باعث ایجاد هرج و مرج برای سربازان ایالات متحده در داخل و اطراف رمادی، حدیثه و فلوجه شوند.
بنابراین، در این میان چه خبر شده؟ یک منبع ارشد که از نزدیک با وزارت نفت ایران همکاری می کند، به اویل پرایس گفت: ” شما باید به خوبی بنگرید (درست در وسط جایی که هیچکس مایل به رفتن به آنجا نیست، به خصوص آمریکایی ها) اما درست در مرکز آن چیزی است که ارتش ایالات متحده از آن با نام «ستون فقرات» دولت اسلامی یاد میکرد، جایی که فرات از غرب به سمت سوریه و از شرق به خلیج فارس، بسیار نزدیک به مرز با ایران جریان دارد.” وی افزود: ” در امتداد ستون فقرات که از شرق به غرب کشیده شده، شهرهای وطنپرست و ضد غرب افراطی فلوجه، رمادی، هیت و حدیثه قرار دارند، و سپس به سوریه و یک قدمی بنادر مهم استراتژیک آن یعنی بانیاس و طرطوس میرسیم که اتفاقاً برای روسها نیز بسیار مهم هستند.” وی تأکید کرد: ” بنابراین، آنچه شما می بینید ، نشانه کاملاً واضحی است که سیستم خطوط لوله انتقال نفت و گاز ایران- عراق- سوریه اکنون در حال پیش رفتن است، و همینطور هم هست. این سیستم در ماه ژوئیه گذشته درست پس از بیرون آمدن ایالات متحده از برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) مورد توافق واقع شد.”

در این مورد انگیزه ایران همان است که این کشور در ماه مه گذشته مجدداً آن را مورد تأیید قرار داد که با توجه به خصومت آشکار شخصیتهای سیاسیاش، نمیتواند به ایالات متحده اعتماد کند. این منبع به اویل پرایس گفت: ” ایران حقیقتاً باور نداشت که هیچکدام از رئیس جمهورهای جدید (ایالات متحده) همه کارهایی را که یکی از رییس جمهورهای پیشین بابت برجام انجام داده است لغو کند، صرف نظر از این که چه خصومت شخصی در آن درگیر باشد، تا زمانی که این اتفاق رخ داد. اما وقتی این اتفاق افتاد این کشور تصمیم گرفت که بیش از این قمار نکند، و پیامد آن مسیر جدیدی است که تنگه هرمز را دور میزند و میتواند مستقیماً به جنوب اروپا یا هر جای دیگر برسد.”
یک انگیزه مشابه در عراق وجود دارد و به همین دلیل، به خط لوله اجازه عبور از کشورش را میدهد. این بیاعتمادی نه تنها محصول دو تهاجم از سوی ایالات متحده در سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ و اشغال متعاقب آن کشور است که عراق آن را صرفاً یک فرصتطلبی میداند که به منظور به دست آوردن کنترل منابع نفت و گازش طراحی شده است، بلکه همچنین نمایانگر شک و تردید در این مورد نحوه رفتار ایالات متحده با کردها در شمال عراق است. منبع ایران افزود:” همه میدانند که ایالات متحده به دولت (منطقه نیمه خودمختار) کردستان استقلال کامل را در ازای به کارگرفته شدن ارتش پیشمرگه این منطقه به عنوان نیروی زمینی فعال غرب در مبارزه با دولت اسلامی قول داده است و دولت در بغداد از آن وحشت دارد، به ویژه با توجه به اینکه بیش از ۹۰ درصد از آن کردها در سپتامبر ۲۰۱۷ به استقلال کردستان از عراق رأی دادند”. وی افزود:” از طرف دیگر، مقتدی الصدر از طریق پیام خود مبنی بر این که عراق نباید به مانند گذشته، زیر بار منت یک کشور برود، قدرت موثری را در عراق به دست آورده است.”
شرایط برای روسیه نمیتوانست بهتر از این پیش برود. در این اوضاع که ایالات متحده وجهه خود را در مقابل هر دو کشور ایران و عراق از طریق اشغال عراق و تحریمها علیه ایران از دست داده و سیاست اشتباهش در مورد سوریه منجر به عقب نشینی تقریباً کامل در اوایل سال جاری شد، راه برای استفاده مناسب کرملین باز شده و روسیه نیز این کار را به خوبی انجام داده است. این کشور نه تنها ایران را به یک دولت همراه با چین تبدیل و منابع نفت و گازش را تقسیم کرده است، بلکه با توجه به نفوذ ماندگار ایران روی عراق، با این توافق در مقیاسی حماسی با یک تیر دو نشان زده است. با توجه به این که شرکت Rosneft از طریق توافق صورت گرفته در نوامبر ۲۰۱۷ کنترل کردستان در شمال عراق را به طور کامل به دست آورده است، این شرکت خود را در موقعیتی عالی قرار داده تا با ساختن زیرساختهای نفت و گاز و حمل و نقل خود (دقیقاً همانطوری که Rosneft کار خود را در کردستان آغاز کرد)، به صورت مشابهی کنترلش را بر جنوب این کشور نیز برقرار کند و نشانهاش قرارداد شرکت Stroytransgaz است.
با تمام محاسبات، Stroytransgaz از نظر توسعه نفت و گاز شرکت خیلی بزرگی نیست اما از نظر ساخت زیرساختهای نفت و گاز و به ویژه خطوط لوله بسیار مناسب است. این شرکت در مورد خودش میگوید: ” Stroytransgaz یکی از بزرگترین پیمانکاران روسیه و ارائه دهنده طیف کاملی از خدمات ساختمانی و مهندسی در زمینه ساخت تأسیسات تولید برق، صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، و زیرساختهای حمل و نقل و عمرانی است”. در حقیقت، این شرکت به عنوان یک شرکت پیشتاز برای روسیه عمل میکند و سپس شرکتهای بزرگتر نفت و گاز میتوانند در آن ظاهر شده و ترکیب معمول کرملین از قدرت ژئوپلیتیکی اعمال شده از طریق تسلط اقتصادی به ویژه از طریق بخش نفت و گاز را پیش ببرند. ( یعنی کارفرمای Stroytransgaz شامل غول نفتی شماره یک روس یعنی Roseft و غول گازی شماره یک روس یعنی Gazprom هستند.)
در این زمینه مهم، Stroytransgaz بود که در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ قراردادهایی به مبلغ ۲.۷ میلیارد دلار به منظور ساخت دو خط لوله اصلی و یک کارخانه پالایش گاز در سوریه را برنده شد. یکی از این موارد قرار بود خط لوله ایران-عراق-سوریه باشد و گاز ایران و بعدها عراق (و در آینده نفتشان) را از پارس جنوبی (و میادین نفتی نزدیک) به سوریه منتقل کند. این قرارداد، سنگ بنای ساخت گستردهتر چندین پالایشگاه برنامهریزی شده بود که پیش از آغاز جنگ داخلی در سوریه، اجازه ساخت آن را دریافت کرده بودند. این قرارداد شامل تأسیسات ابوخشاب با ظرفیت ۱۰۰،۰۰۰ بشکه در روز که از طرف شرکت ملی نفت چین حمایت میشد و منطقه گاز جنوب مرکزی (توسط Stroytransgaz ساخته شد)که در پایان سال ۲۰۰۹ شروع به کار کرده و تولید گاز طبیعی سوریه را تا سال ۲۰۱۱ حدود ۴۰ درصد افزایش داده بود میشد. در آن زمان، با وجود ذخایر اثبات شده ۸.۵ تریلیون فوت مکعبی گاز طبیعی و ۲.۵ میلیارد بشکهای نفت، سوریه کمی بیشتر از ۳۱۶ میلیارد فوت مکعب در روز گاز طبیعی و نزدیک به ۶۰۰،۰۰۰ بشکه در روز نفت تولید میکرد.
دقتی که با آن، همه این طرحها بطور غیرقابل توصیفی به یک حلقه بازخورد مثبت پایدار تبدیل میشوند، از منظر روشنفکری چیز زیبا و کمیابی است. به طور خاص، درآمد حاصل از منابع نفت و گاز تمام این کشورهای «اشغالی» به منظور تأمین مالی توسعه کمربند نفوذ سیاسی و نظامی روسیه از میان آنها تا مدیترانه و اروپا استفاده خواهد شد. در آماده سازی برای این حرکت به جنوب عراق، روسیه از قبل مهرههای دیگر خود را در موقعیت مناسب قرار داد و Rosneft در کردستان در شمال، معامله با ایران در شرق و یک قدرت مطلق در سوریه را ایجاد کرد.
این نیرو به نوبه خود در دو بندر اصلی که در آن نفت و گاز ایران (و نفت و گاز عراق و سوریه) به آنجا میرسند متمرکز شده است: بانیاس و طرطوس. در ژانویه سال ۲۰۱۷، روسیه با سوریه توافق نامهای را امضا کرد که به روسیه اجازه داد تا ۴۹ سال از تاسیسات دریایی در طرطوس به طور رایگان استفاده کرده و از اختیار مقتدرانه این پایگاه بهرهمند شود. این توافقنامه به روسیه اجازه میدهد تا هم کشتیهای جنگی و هم کشتیهای هستهای و اساساً هر چیزی را که میخواهد در طرطوس نگه دارد، زیرا در این توافقنامه تصریح شده است که در این پایگاه کلیه پرسنل و مواد در حوزه اختیارات روسیه قرار دارند نه سوریه.
خوشبختانه، هر دو بندر بانیاس و طرطوس «تصادفاً» به پایگاه هوایی عظیم روسی “Khmeimim” و سیستم موشکی” S-400 Triumf ” بسیار نزدیک هستند. اگرچه این پایگاه تنها در سال ۲۰۱۵ و ظاهراً به منظور کمک در مبارزه با دولت اسلامی به بهرهبرداری رسیده است ، به نظر میرسد که روسیه برنامههای تاکتیکی خود را برای آن تغییر داده و برای آن اجارهنامهای ۴۹ ساله، با گزینهای برای تمدیدش به مدت ۲۵ سال دیگر نیز امضا کرده است.
منبع: اویل پرایس
نویسنده: SIMON WATKINS
اخبار نفت و گاز | اخبار نفتی | اخبار نفت جهان | اخبار نفت ایران | اخبار انرژی | اخبار پتروشیمی | اخبار انرژی | اخبار نفت | اخبار گاز | جدید ترین اخبار نفت | جدید ترین اخبار گاز